نوشتن
چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۸ ب.ظ
این متن رو مینویسم بلکه سرآغازی بشه برای دوباره نوشتن. این روزها دوباره دارم برای مجله مطلب مینویسم. در واقع همکارم زنگ زد و زورم کرد که دو صفحه ثابت باید ورداری و هر ماه بنویسی، من:|
به هر حال با هر بدبختی که بود مطلب رو نوشتم و تحویل دادم. خیلی وقت بود ننوشته بودم حتی نمیدونستم چطور باید کلمات رو کنار هم بچینم. البته که شاید بیشتر تنبلی و بی حوصلگی بود. دوست داشتم وقتی از سر کار برمیگردم جای اینکه برم تو این اینترنت لعنتی دنبال سوژه بگردم بشینم و کتاب بخونم و فیلم ببینم و باز این چرخه رو تکرار کنم. و شبا برم بیرون قدم بزنم. و این حال خوب رو نمی خواستم هیچ جوره با چیز دیگه ای عوض کنم. ولی خب الان تقریبا یه جوری تونستم که همه این ها رو با هم هندل کنم. و علاوه بر اون تصمیم گرفتم که بیشتر اینجا بنویسم.
به هر حال با هر بدبختی که بود مطلب رو نوشتم و تحویل دادم. خیلی وقت بود ننوشته بودم حتی نمیدونستم چطور باید کلمات رو کنار هم بچینم. البته که شاید بیشتر تنبلی و بی حوصلگی بود. دوست داشتم وقتی از سر کار برمیگردم جای اینکه برم تو این اینترنت لعنتی دنبال سوژه بگردم بشینم و کتاب بخونم و فیلم ببینم و باز این چرخه رو تکرار کنم. و شبا برم بیرون قدم بزنم. و این حال خوب رو نمی خواستم هیچ جوره با چیز دیگه ای عوض کنم. ولی خب الان تقریبا یه جوری تونستم که همه این ها رو با هم هندل کنم. و علاوه بر اون تصمیم گرفتم که بیشتر اینجا بنویسم.
- ۹۵/۰۷/۱۴